یه عالمه خوشحالم و یه دنیا دلتنگ
خوشحال از اینکه فرشته زندگیم بالاخره مال خودِ خودم شد

دلتنگ برای بابایی که الان درست 3 ماه و 1 روزه که ندیدمش

و دلتنگ برای فرشته ام که فعلا ازش دورم

دستهای پشت پرده ات را که داشته باشم
از هیچ چرچیلی نمی ترسم ....
شمع ها را روشن می کنم و آرام /بخش می شوم در انگشت هایت
شبی که از آغوش ِ تو / به ماه پشت می کنم
پشتم / قرص ِ خوابیست که از خیال ِ تو / تخت شده
حالا من می مانم و تا صبح / ولگردی در آغوشت
و یک ساعت ِ زبان دراز ... که به زور ِ رشوه / ساکتش خواهم کرد